تجلی عشق : عشق

عشق علی مظهر آیین ماست
زادگهش قبله گه دین ماست
مهر علـی مصـدر ایمـان بود
در دل هر شیعه نمایـان بود
عشق حقیقی چو بیاید به دل
مدّعـی عشـق بمـاند خجـل
عشق حقیقی چو نمایان شود
دشمن قتـاله ی شیطان شود
از پی این عشـق عمل میـرسد
جهل و سیاهی زدرون می رود
مرتبـه ی عشـق شـود آشکار
عارف حق جوی شود رستگار
جوشـش این چشمـه ز ِبهـر وفاسـت
چشمه ی این عشق زِ اَنفُس جداست
عاشـق مجنون که زمیـن گیـر شد
قصـه ی ایـن عشـق جهانگیـر شد
گرمـی عاشــق نـه ز بهــر هواسـت
عشق حقیقی ست که بر دل رواست
روز اَزل عشـق چـو آموختنـد
غیـرت عشّـاق بـرافـروختنـد
مستی این عشق که سر می رسد
نـور عبـادت بـه ثمــر مـی رسد
ذکـر بود غنچه ی بستـان حق
گـر شکفد نـور دهد چون فلق
عشق حقیقی که به دل جا گرفت
نور حقیقـی ست که مـأوا گرفت
وانکـه بـه عاشــق قــدح مِـی دهد
چون دَم عیسی ست که در وِی دمد
آن دَم عیسـی که بـه افسـردگان
روح دمَـد زنــده کنـد مــردگان
عاقبـت مستـی عاشـق فناسـت
زنده ی پاینده ی ذاتی خداست

استاد عباس شهریاری سنگسری