| هاتِـف کعبه و مِنـا زنـد صـدا صـدا مـرا |
| وقت اذان و هم ثنـا بَرد مـرا سوی خدا |
| از بهر الطاف خدا با سجده ای سوی خدا |
| شاکر شوم من از خدا در بندگی بی اِدّعا |
| با قصد قربـت و فنـا با قالب و بـا ذرّهـا |
| ذاکر شـوم ذکـر خدا وضـو نمایم با رضا |
| کعبه بود میعـاد گاه یـا زادگاه مرتضـی |
| واصل شدن به کبریـا با مظهـر لطف خدا |
| با سنّت دین خدا آیم به محراب از رضا |
| بـا عجز و با ایثـارها وقت توصّـل بـا خدا |
| خوانم اقامه در خفـا تکبیـر گویـم با صدا |
| جز حق نباشـد رهنما حق مصـدر ایثارها |
| با (لا) شوم از خود جدا اِلّا شوم از ما ِسوا |
| خالـی زِکثـرت هم زِجا با گفتن نـام خدا |
| عباس شده در حق فنا وقت نمازش بارها |
| باشـد مدد از مرتضی آن رهبروآن رهنما |