تجلی عشق : نماز شب

هاتف مروه وصفا به وقت نیمه شب مرا
زنـد صدا صدا مـرا رفتـن مـروه و صفا
نیمه ی شب کمک مرا بود طریق مرتضی
با ذکر و فکر مصطفی با مدد و لطف خدا
بـا ذکـر و نـام ایلیــا بـا بوتـراب و هـم دعـا
نیمه ی شب شوم جدا از جسم و انفاسم رَها
هق هق گریـه و صدا صدا رسـد بـه کبریا
ساقـی دهد مِی از فنا پر می کند جام مرا
در وادی فقر و فنا در نیمه شب با اولیـا
بـا کاروان اولیـا برنـد مـرا سـوی خـدا
با نور و جذبه ی وَلا رَها شوم زِخود جدا
در عالم وصل و بقـا کند مرا در خود فنا
نماز شب بوَد مرا کلید قلب بسته را
راه رسـول و انبیـاء راه عـروج اولیاء
مَحـرم شدن با انبیـا یکسو شدن با اولیا
عباس شده او بی نوا او بی نوای مرتضی

استاد عباس شهریاری سنگسری