| هاتف مروه وصفا به وقت نیمه شب مرا |
| زنـد صدا صدا مـرا رفتـن مـروه و صفا |
| نیمه ی شب کمک مرا بود طریق مرتضی |
| با ذکر و فکر مصطفی با مدد و لطف خدا |
| بـا ذکـر و نـام ایلیــا بـا بوتـراب و هـم دعـا |
| نیمه ی شب شوم جدا از جسم و انفاسم رَها |
| هق هق گریـه و صدا صدا رسـد بـه کبریا |
| ساقـی دهد مِی از فنا پر می کند جام مرا |
| در وادی فقر و فنا در نیمه شب با اولیـا |
| بـا کاروان اولیـا برنـد مـرا سـوی خـدا |
| با نور و جذبه ی وَلا رَها شوم زِخود جدا |
| در عالم وصل و بقـا کند مرا در خود فنا |
| نماز شب بوَد مرا کلید قلب بسته را |
| راه رسـول و انبیـاء راه عـروج اولیاء |
| مَحـرم شدن با انبیـا یکسو شدن با اولیا |
| عباس شده او بی نوا او بی نوای مرتضی |