مرا گردَهی عشق و مستی رهی بس جداست |
وگـر تهمتـی هم زننـدم در ایـن ره صفـاست |
نگویــم اگـر رحمـت آن را یقینـاً خطاسـت |
که رحمت ندانم چه باشد که کفرو جفاست |
اگـر درد بـاشـد ز خلـق از بـرایـم دواسـت |
وگر هم بود شخص بی درد راهش جداست |
اگـر هم تراود زِلب شکـوه ای سـود نیست |
نـدارد اثـر ذکـر و از تـارو پـودم جـداست |