در ها بـه رویـم بسته شد |
از غم دلم بشکسته شد |
جسم و روانـم خسته شد |
جانم رضـا ، جانم رضـا |
امیـد به عشقت بستـه ام |
دل از همـه بگسسته ام |
بـا مهــر تـو وابستــه ام |
جانم رضـا ، جانم رضـا |
جوشی بزن بر جان و دل |
بیرون شوم از آب و گل |
نـامـت بـگویــم متّصــل |
جانم رضـا ، جانم رضـا |
اشکم ز چشمم شد جدا |
باشـم به عشقت مبتـلا |
از بـار غــم گـردم رهــا |
جانم رضـا ، جانم رضـا |
شوقـی درونـم لانـه کرد |
عشقت مـرا دیـوانه کرد |
آواره از کـاشـانــه کـرد |
جانم رضـا ، جانم رضـا |
من آمـدم در کـوی تـو |
فیضـی بـرم از بـوی تو |
سیری کنم از سوی تـو |
جانم رضـا ، جانم رضـا |
دیــدم بســی زوّار تـو |
روشـن دل و بیمـار تو |
از تـربــت و اَنــوار تـو |
جانم رضـا ، جانم رضـا |
عباس که حیران گشته او |
از فیض درمان گشته او |
مجـذوب سلطان گشته او |
جانم رضـا ، جانم رضـا |