تجلی عشق : مِهر علی(ع)

ای که نشسـته مهـر تـو در عمـل و بیـان مـن
هیـچ نمـانده غیـر تو در فکـر و در لسـان مـن
ای که کشیـده ای نقـاب دردیـده و عیـان مـن
چون تو نشسته ای به دل در دل و دیدگان من
ای که گرفته ای حواس هم ظاهر و نهان من
هیـچ نجویـم غیـر تـو پیوستـه لا مـکان من
ای که گرفته ای زمان در فکر و هم روان من
روز و شبم شده یکـی یکسـره لا زمـان من
ای شده عشق و مهر تو گناه من به جان من
گردیده جـرم عاشقـی هدیـه ز دلستـان من
ای که نموده ای اثر در جان و هم روان من
هرگـز نگویـد از کلام جـز نام تو زبـان من
ای که زبـان بیـان کنـد نـام تـو با دهـان من
خالی نماید از گنـاه هم جسم و هم روان من
ای که ربوده ای ز دل با یک نگاه ایمان من
خود آن نگاه تو شده ایمـان دو جهـان من
عبـاس باشـد نـام من محـو تـو دیدگـان من
جز تو نبینم چون تویی در ظاهر و پنهان من

استاد عباس شهریاری سنگسری