امشـب هـوای میـکده حـال و هوایـی دیـگر اسـت |
ساقی به صوت خویش در جوش و نوایی دیگر است |
امشب به بستـان هر گلـی بوی ولایـت می دهـد |
امشب شبستـان دلم در عطـر و بویـی دیگر است |
امشـب دمیـده آفتـاب از شـور و مستـی در دلـم |
سیمای آن خورشید هم امشب به نوری دیگر است |
بوی گل و ساقی به هم پیچیده در صحن و سـرا |
امشـب فضای میکـده یا رب فضـایی دیگـر است |
عباس که حیـران مانـده او در ساقـی و در جـام هـو |
امشب عجب بزمی شده امشب که جشنی دیگر است |