| شکسته دل درد هجرانت در خفای تو |
| نشسته غـم در وَرای دل از بـرای تـو |
| به امید شوق دیدارت شب نمی خوابم |
| به امیـد وصل وصالـت در تب و تابـم |
| گرفته دل در غیاب تو چون سرای غم |
| ندارم غیر تو در عالم مونس و همدم |
| شب و روزم از برای تـو فکـر تو دارم |
| شدم همـدم از بـرای تـو با دل زارم |
| بگیـرم مـن در غیاب تو فکـرو صورتت |
| بگویـم مـن با زبان دل ذکـر سیـرتت |
| بگریـم مـن از فـراق تـو با خراباتیـان |
| سحر گاهان ناله می کنم با سماواتیان |
| نشسته ام کنج خلوتـی انتظارم مـن |
| ز چشمانـم از برای تو اشکبـارم مـن |
| شده عباس از برای تو عاشق و حیران |
| شب و روزش انتظار تو دیـدۀ گریـان |