| چرا امشب سفیـر از ملک دلدارم نمـی آید |
| صفا بخش و انیس خلوت جانم نمی آید |
| نمی دانم کجا رفته رفیق و همدمم امشب |
| بمـانـدم انتظـار او چـرا یـارم نمـی آید |
| همه کاشـانه را گشتم ندیدم روی او را من |
| گرفتم زانوی غم را که غمخوارم نمی آید |
| چراغ وادی عشقم چرا امشب شده خاموش |
| شهابی نه شهودی در شب تارم نمی آید |
| چرا کرده سکوت امشب زبـان ناطـق قلبم |
| نشانی نیست از یارم نوایی هم نمی آید |
| به غم زنجیـر شد قلبم زِ هجر یار دلبندم |
| ندایـی نه صدایـی از دل زارم نمی آید |
| بیا بَرهم بزن امشب حجاب و قید و بند عباس |
| که نومیدی بود کفران نگو دیگر نمی آید |