از نـور یقظـه ات بـزن بـر دل بـی نـوای من |
بیـرون رود از دل من تا نفس و تا هوای من |
گر از دلم بیرون رود آن نفس و آن هوای من |
پاکیزه گـردد از غُبـار آن دل و آن هـوای من |
نقش جمـالت را بـزن بر دل بـی صفـای من |
رخ بنما به هر زمـان در دل غـم سـرای من |
ذکر صفـای دل من تویی تویی تویـی تویی |
نقش جمال تو شود مصـدر ایـن هـوای من |